گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 64
شماره 73 - اسفند 1385








استراتژي برگشت لوله اسلحه
اسماعیل شفیعی سروستانی این روزها به هر مجلس، محفل، سایت و روزنامه سرك بکشی، به نوعی از احتمال تحریم بزرگ و
حملۀ متحدین غربی به ایران و نتایج و پیامدهاي آن سخن میشنوي. رفت و آمدهاي پیدرپی سیاستمداران به اقصا نقاط عالم،
مانورهاي نظامی و آزمایش سلاح هاي موشکی و غیره نیز از احتمال حمله خبر میدهند . حمله به ایران به خاطر مقاومت در برابر
تمامیت خواهی دلتاي شوم آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی. حمله به خاطر رویکرد به نیروي زاینده و حیاتبخش دین و
دینداري و بالاخره حمله به ایران به خاطر تلاش و مجاهده، در طریق علم و دانش. السلام علی المهدي(عج) این روزها به هر
مجلس، محفل، سایت و روزنامه سرك بکشی، به نوعی از احتمال تحریم بزرگ و حمله متحدین غربی به ایران و نتایج و پیامدهاي
آن سخن میشنوي. رفت و آمدهاي پیدرپی سیاستمداران به اقصا نقاط عالم، مانورهاي نظامی و آزمایش سلاح هاي موشکی و
غیره نیز از احتمال حمله خبر میدهند . حمله به ایران به خاطر مقاومت در برابر تمامیت خواهی دلتاي شوم آمریکا، انگلیس و رژیم
صهیونیستی. حمله به خاطر رویکرد به نیروي زاینده و حیاتبخش دین و دینداري و بالاخره حمله به ایران به خاطر تلاش و
مثلث » مجاهده، در طریق علم و دانش. بیپرده از آنجا که مسلمانان تحت هدایت و عنایت آسمانی، سه عنصر اصلی تشکیل دهنده
یعنی: دینداري، علمورزي، و مقاومت و پایداري را در جغرافیاي شیعه خانه حضرت صاحبالزمان(عج) شناسایی و در مسیر « کمال
انکار » کسب مدارج و مراتب آن سیر و سفر میکنند، مستحق هجوم فرض شدهاند. سیر در مراتب این مثلث، در خود و با خود
را داراست؛ همانکه از قرنها پیش، مردان صاحبنام، نظریهپرداز و معماران اصلی تمدن غربی آن را « احیاي شرق » و « غرب
شناسایی کرده بودند و با آگاهی تمام از رشد و نضج آن در شرق اسلامی جلوگیري میکردند. نمیبایست از نظر دور داشت که به
تمدن جدید « موجد » ، است. این سه عنصر در سیر اکمالی و به شرط مراقبت « وحی آسمانی » آن قول استاد مرحوم، حقیقت شرق
است. در همین جا متذکر این معنا میشوم که دستیابی به آگاهی همه جانبه و پیراسته از شائبهها درباره هر یک از سهعنصر ذکر
شده و پیوند بنیادین و همه جانبه آنها در قالب یک استراتژي نیازمند صبوري است. غربیان در خاطره خود سابقه شکلگیري و
را دارند و به خوبی پیامدهاي احیاي آن را میشناسند و از « شکوفایی اندلس » در سرزمینهاي اسلامی و از جمله « مثلث کمال » نتایج
نشانه رفتن » همین رو با تما م قوا در برابر رشد و ارتقاي تدریجی آن در ایران ایستادگی میکنند و از آن در هراسند. شاید بتوان
به قصد تصرف جان آنان را اساس و روح دو حادثه و ماجرا شناسایی کرد. ماجراي اول تصرف اندلس و دومی رویارویی « جوانان
در « بسط فساد و انحراف » . در عصر حاضر است. در هر دو ماجرا، غرب مسیحی با حیلهاي و حربهاي ثابت وارد کارزار شده است
میان جامعه جوان مسلمان به منزله مقدّمه تصرف قلعه و برج و باروي سرزمینهاي اسلامی است. تنها در این ماجرا و به شرط کارگر
افتادن حیله خصم است که جماعتی جوان از میان سرزمینهاي مسلماننشین در وضعی میان خواب و بیداري درهاي قلعه ها را بر
صفحه 7 از 56
با سرعت هر چه تمامتر چنان جانها را « مفاسد اخلاقی و انحراف مذهبی » . روي خصم میگشایند و آنها را تسلیم خصم میسازند
لوله « مفاسد اخلاقی و انحراف مذهبی » . متصرف میشوند که دیگر هیچ دستی یاراي فشار آوردن بر ماشه اسلحه را نخواهد داشت
هر سلاحی را به سوي صفوف سپاهیان خودي برمیگرداند. اگرچه طیّ دهه اوّل و دوم انقلاب اسلامی به انحاء مختلف شاهد
جریانهاي مهاجم فرهنگی بودهایم و صورتهاي مختلف عملی آن را مشاهده کردهایم، امّا، در دهه سوم واقعهاي جدید سر
جوانان مسلمان را دنبال میکردند امّا، در دهه سوم « ناتوان ساختن دست هاي » برآورده است. در آن دو دهه، مهاجمان، استراتژي
استراتژي » جوانان مسلمان به سوي مسلمانان به عنوان « برگرداندن لوله اسلحه » ، که اینک بیش از هفت سال از آن میگذرد
قابل شناسایی است. در این مرحله هدف دشمن اجراي چهار طرح : 1. رویارو ساختن جوانان شیعه و سنی 2. احیاء فرقهها « مهاجمان
و نحلههاي مسکوت و نیمهجان. 3. ایجاد فرقههاي جدید و مدرن 4. کشاندن جوانان مسلمان به دام کلیساهاي تبشیري و بالاخره
تضعیف و به خواري کشاندن جوامع مسلمین است. حذف هر یک از اضلاع مثلث کمال یعنی: دینداري، علم ورزي و مقاومت، به
منزله قبول نقصان و در نتیجه بی اثر و یا کم اثر شدن تلاش امتی است که سیر و سفر در مسیر کمال را آغاز کرده است. نمیبایست
فراموش کرد که در تمامیت جغرافیاي شرق از حاشیه دریاي مدیترانه تا منتهاالیه شرق چین تنها ایران است که به دلیل باور ولایی، از
براي محقق ساختن وجوه آفاقی و انفسی دین سخن میگوید و آن را لازمه دینداري میشناسد و « اجتماعی سیاسی » ایجاد سازمان
درست به همین خاطر هم در ذات خود نوعی رویارویی با عناصر و عوامل کفر و شرك و نفاق در نظر و عمل را میپرورد. آگاهی
غرب از: 1. سابقه شکلگیري و اتحاد این سه عنصر (دین و علم و عمل مجاهدانه) در میان سرزمین اسلامی؛ 2. لزوم پیوستگی این
عناصر براي وقوع یک اتفاق متفاوت و اثرگذار؛ 3. استعداد موجود در شیعه خانه اهل بیت (ع) ، ایران با جمعیتی جوان. باعث بوده
دینداري و علم ورزي و عمل » تا همواره با طراحی و برنامهریزي جدي و همه جانبه در صدد جلوگیري از به ثمر رسیدن نهال
در این سرزمین باشند چنان که قرنهاست که درباره آن هزینه میکنند. بیشک خشکاندن ریشه این نهال و بیثمر « مجاهدانه
اصلی غرب مهاجم و « استراتژي » ، است. این « جان آنها » به قصد گرفتن « جوانان سرزمین اسلامی » ساختن آن متضمن نشانه رفتن
در جریان مبارزه غرب مسیحی « اندلس » طاغی است. همان که هماره دربارهاش غفلت شده است. شاید لازم باشد بار دیگر آنچه در
با مسلمانان براي تصرف اندلس گذشت بازخوانی شود. در دوره جدید دیگر بار ماجراي حیله و حمله غرب براي تصرف اندلس
طرح و » . تکرار میشود. متأسفانه تاکنون به خاطر غفلت دستگاههاي فرهنگی مسئول: 1. وجوه این استراتژي شناسایی نشده است؛ 2
کشف و تشریح و تبیین نگردیده؛ 3. ابزار و آلات و عوامل مجري طرح در میان سرزمینهاي مسلماننشین و از « برنامههاي اجرایی
جمله ایران شناسایی نشده؛ 4. برآورد دقیقی از نحوه عمل و نتایج عملکردهاي آن عوامل وجود ندارد؛ 5. راههاي مقابله،
خنثیسازي، ترمیم ضایعات، و مسدود ساختن مجاري و منافذ و جبران خسارات جستوجو نشده است اجازه میخواهم عرض کنم،
استراتژي برگرداندن » است. پیش از آن که حتی یک گلوله شلیک شود. چنان که ذکر شد در « حمله آغاز شده و دامن گسترده »
حدّاقل چهار طرح نهفته است که هم زمان با هم این طرحها به اجرا در آمده و هر کدام جریانی وسیع را ایجاد « لوله تفنگ
کردهاند. گفتوگو از هر یک از این چهار طرح فرصتی مبسوط را میطلبد. طیّ دهه سوم انقلاب مجریان طرح چهارم در اقصا
نقاط کشورهاي اسلامی و از جمله ایران فعالیتهاي گستردهاي را آغاز کردهاند. مجموعه آثار و منشورات مبلّغان تبشیري انجیلی
در قالب لوحهاي فشرده، کتب و جزوات به زبانها و لهجههاي مختلف کردي، عربی، لري، مازندرانی، گیلکی در تیراژي وسیع در
که « پس از مسیحی کردن قاره آفریقا اینک نوبت آسیاست » : میان جوانان منتشر و توزیع شده است. اقداماتی نظیر: 1. سر دادن شعار
از سوي واتیکان به عنوان طرح و برنامه قرن 21 شناسایی شده؛ 2. اهتمام کلیساي انجیلی براي گسترش فعالیتهاي تبشیري از طریق
کلیساهاي تلویزیونی و ماهوارهاي؛ 3. گسیل مبلّغان انجیلی به سرزمینهاي اسلامی و شبه قاره هند؛ 4. ورود آقاي کسینجر،
استراتژیست صهیونیستی به جمع مشاوران پاپ بندیکت شانزدهم؛ 5. رخنه مبلّغان صاحب نام انجیلی در کاخ سفید تا مرز رهبري
صفحه 8 از 56
سیاسی و نظامی هیأت حاکمه امریکا و آبیاري دانه جنگ آخرالزمانی آرمگدون در جان و قلب رئیس جمهور آمریکا و ... پرده از
.« فرهنگ دینی و اسلامی » سناریو و طرحی شیطانی برمیدارد. آن هم در آستانه فروپاشی تمام عیار تمدن الحادي غربی در مقابل
جاي تعجب ندارد اگر در سایه امنیت و حسن ظنّ جاري در ایران، مبلّغان تبشیري آثار و محصولات فرهنگی خود را رایگان چون
نقل و نبات در سطح شهر بپراکنند و در شهرهاي تهران ، شیراز ، کرج ، قم و ... جوانان مسلمان را شمع مجلس تبشیري خود بسازند
مقاومت » گلولهاي براي جانهاي جوان بسازند. به زعم آنان، نتیجه اجراي این طرح، شکلگیري جریان « محبت و عشق » و از اشعار
به سوي خود است. در این باره وظیفهاي سترگ به دوش حوزههاي علمیه است. براي « برگشت لوله اسلحه » یا همان « از درون
پاسخگویی به شبهات، تربیت خطبا و مبلغینی مسلّح به دانش روز و آگاه از منابع و اهواء فرقهها و نحلهها؛ وظیفهاي مهم بر دوش
دستگاههاي رسمی و سازمانهاي فرهنگی و تبلیغی است؛ براي جذب جوانان، تشکیل مجامع و جلسات نقد و گفتوگو، نشر
آموزههاي حقیقی با ادوات و ادبیات روز، حمایت از خطبا، محققان ، مؤسسات فعال مردمی و شناسایی شبهات؛ وظیفهاي بر دوش
خانوادههاست تا در کنار همتی که مصروف نان و خورش جوانان خود میسازند جایی براي دینداري، صلاح و فساد خُلقی و خَلقی
و حراست آنان باز کنند.. وظیفهاي بر دوش تکتک مردان و زنانی است که در موقعیتها صاحب مسؤولیتند و مایل نیستند
شوند. بی گمان بررسی عملکرد « احیاگران جنگهاي صلیبی » سرزمین اسلامی، جوانان و شیعهخانه اهلبیت نشان تیر مرگبار
سازمان هاي فرهنگی رسمی کشوروتعریف وظایف جدید براي آن ها مقدمه اي است براي ورود در این عرصه جدید که جان
جوانان را نشانه گرفته است. والسلامعلیمناتبع الهدي سردبیر
واشنگتن چگونه اسراییل را به اشغال لبنان ترغیب نمود؟
استیفن زونس شواهد متعدد افشا شده در ماههاي اخیر نشان میدهد که جنگ اسراییل علیه لبنان، با پشتیبانی و حمایتهاي گسترده
دولت آمریکا انجام گرفت. با خروج نیروهاي سوریه از خاك لبنان و تغییر اوضاع سیاسی، دولت آمریکا تصمیم گرفت تا آرزوي
دیرپاي خود در مورد نابود جنبش حزبالله را جامه عمل بپوشاند. حمایتهاي گسترده دولتمردان کاخ سفید از این حمله از یک
سو و تدارکات گسترده نظامی ارتش اسراییل از سوي دیگر، باعث شده بود که این دو کشور به نتایج یورش خود، امید زیادي
داشته باشند؛ هر چند با مقاومت غافلگیرانه نیروهاي حزبالله، دولتهاي اسراییل و آمریکا شکست سنگینی را متحمل شدند. روز به
روز دلایل و شواهد بیشتري آشکار میشود که نشان میدهد، جنگ فاجعهآمیز تحمیل شده از سوي اسراییل بر لبنان، با پشتیبانی
ایالات متحده روي داده. دولت بوش از مدتها پیش تصمیم گرفته بود که جنبش حزبالله را که یک حرکت رادیکال سیاسی
شیعی در لبنان بوده و کرسیهاي قابل ملاحظهاي نیز در پارلمان این کشور به دست آورده است سرنگون نماید. آمریکا در نظر
داشت که با استفاده از فضاي باز دموکراتیک به دست آمده در لبنان، به دنبال خروج اجباري نیروهاي نظامی سوري از این کشور
در سال گذشته ( 2005 )، به اهداف خود دست یابد؛ اما حزبالله این اقدامات را زمینه چینی دولت واشنگتن در جهت دموکراتیزه
نمودن منطقه در چارچوب طرحهاي بزرگ آمریکا دانست. عدم تمایل این حزب به خلع سلاح نیروهایش درچارچوب قطعنامه
سازمان ملل متحد از یک سو و ناتوانی دولت کنونی لبنان در الزام آنان به خلق سلاح، باعث شد که دولت بوش اسراییل را به انجام
عملیات نظامی، وادار نماید. در نشست 23 مه بین پرزیدنت جورج دبلیو بوش و نخستوزیر دولت اسراییل ایهود اولمرت، حمایت
کامل ایالات متحده از حمله هر چه سریعتر ارتش اسراییل به خاك لبنان اعلام شد. سیمورهرش در مقالهاي که در 21 آگوست در
به چاپ رسید، از آرزوي دیرپاي مشاوران عالی رتبه پنتاگون در مورد انجام یک حمله غافلگیرانه به حزبالله « نیویورکر » روزنامه
ما تمایل داشتیم که حزبالله را نابود » خبر داده بود. وي که خود جزو مشاوران دولت بوش محسوب میگردد، اضافه کرده بود که
البته دولت اسراییل نیز خواهان انجام این کار بود. اگرچه «. کنیم، اما امروز شخصی دیگر (اسراییل) میتواند این وظیفه را انجام دهد
صفحه 9 از 56
چندین گزارش منتشر شده از سوي مطبوعات اسراییلی وجود دارد که نشان میدهد، تعدادي از مسؤولان اسراییلی به ویژه
فرماندهان عالی رتبه نظامی این کشور، از فشارهاي بوش بر دولت اولمرت مبنی بر شروع جنگ ناخشنود بودهاند، اما باید دانست
که دولت اسراییل نقشه حمله به خاك لبنان را از سال 2004 میلادي طراحی کرده بود. همچنین در 21 جولاي، مقالهاي در نشریه
منتشر شد که نشان میداد اسراییل مقامات آمریکایی را با استفاده از اسلایدهاي پاورپوینت رایانهاي در « سانفرانسیسکو کرونیکل »
مورد ابعاد و جزئیات کامل این حمله، کاملًا توجیه نموده بود. دکتر جرالد اشتینبرگ، استاد علوم سیاسی دانشگاه بارلان، به این
در میان همه جنگهاي دولت اسراییل از سال 1948 ) میلادي تاکنون، در این جنگ، ارتش این کشور، » روزنامه گفته بود که
بیشترین آمادگی را تدارك دیده بود. در حقیقت، آمادهسازي مقدمات و تجهیزات این جنگ، به ماه می سال 2000 میلادي باز
علیرغم همه این مقدمهچینیها، دولت بوش و «... میگشت که اسراییل در آن زمان، نیروهاي خود را از خاك لبنان فرا خوانده بود
رهبران کنگره (از هر دو جناح سیاسی) تلاش نمودند که این حملات ویرانگر را که به قتل عام 800 لبنانی انجامید، تنها
عکسالعملی به اسارت 2 سرباز اسراییلی گروگان گرفته شده در یک پست مرزبانی این کشور توسط نیروهاي حزبالله ارزیابی
نمایند. پارهاي از گزارشها نیز حکایت از آن دارد که وزیر دفاع ایالات متحده، دونالد رامسفلد، خوشبینی کمتري در مورد نتایج
حمله نظامی مورد نظر اسراییل به لبنان، در مقایسه با معاون رئیس جمهور دیک چنی، وزیر امور خارجه کاندولیزا رایس و یا
پرزیدنت جورج بوش داشته است. رامسفلد از قرار معلوم معتقد بود بوده است که اسرائیل باید تمرکز کمتري بر بمبارانهاي هوایی
داشته و در عوض، عملیاتهاي زمینی خود را با قدرت بیشتري پیگیري نماید، هر چند که این تغییر میتواند تلفات نیروهاي انسانی
ارتش این کشور را به گونه فزایندهاي افزایش دهد. البته به یاد داشته باشید که چندي پیش، یکی از مأموران سرشناس سازمانهاي
خوانده بود. معاهده صلح اخیر ممکن است « عروسک خیمه شب بازي آمریکا » اطلاعاتی آمریکا، از قول رامسفلد، دولت اسراییل را
تنها یک سرعتگیر کوچک در مسر اجراي نقشههاي ایالات متحده، ارزیابی گردد. علاوه بر این، حمله به حزبالله، اولین مرحله از
اقداماتی بود که دولت بوش در نظر دارد تا در راستاي تغییرات اساسی در نقشه خاورمیانه، محقق سازد. به سوي ایران و یا سوریه؟
چاپ اسراییل گزارش داد که پرزیدنت بوش، اسراییل را نسبت به گسترش دامنۀ جنگ به « دارالسلام پست » در 30 جولاي، روزنامه
خواندند. در راستاي « دیوانگی » فراسوي خاك لبنان و حمله نظامی به سوریه، ترغیب نموده است. البته مسؤلان اسراییلی این اقدام را
حمایت از حملات اسراییل، بخش رسانهاي کاخ سفید، لیستی شامل نکات کلیدي مورد نظر خود را منتشر کرد که در آن، به
چاپ گردیده، اشاره شده است. ماکس بوت که یک عضو « لوس آنجلس تامیز » مقالهاي از سوي ماکس بوت که در روزنامه
امروز زمانی است که اسراییل » : بلندپایه مرکز مطالعات امنیت ملی در شوراي روابط خارجی آمریکاست، در مقاله خود مینویسد
این جمله عملاً اسراییل را نسبت به حمله به خاك سوریه تشویق میکند. وي «. باید دستکشهایش را از دستها خارج نماید
اسراییل نیازمند سرنگونی دولت [بشار] اسد است. هر چند ممکن است این کار کمی سخت باشد، اما با این کار، » : میافزاید
از سوي دیگر، ایران نیز در برابر دید دولتمردان آمریکایی بوده است. «. اسراییل کار کثیف مورد نظر واشنگتن را انجام داده است
حمله اسراییل به خاك لبنان را باید بنا به گفته » حمله اسرائیل به خاك لبنان را باید بنا به گفته سیمور هرش، پیش درآمدي بر
حمله پیشگیرانه احتمالی آمریکا در جهت نابودي تأسیسات هستهاي ایران دانست در گام اول، » سیمور هرش، پیش درآمدي بر
دولت بوش نیازمند آن است که تواناییهایی بالقوه حزبالله را در جهت حمله به اسراییل، در صورت حمله احتمالی آمریکا به
خاك ایران، از بین ببرد، چرا که در صورت یورش ارتش ایالات متحده به خاك ایران، بیتردید اسراییل با موشکهاي ساخت
ایران توسط جنبش حزبالله، آسیبهاي فراوانی خواهد دید. در روزهاي آغازین بهار سال جاري، بر اساس گفته هرش، کاخ سفید
به برنامهریزان بلندپایه خویش در نیروي هوایی ایالات متحده دستور داده بود که ضمن مشورت با همتایان اسراییلی خود، طرحی
آماده کنند که بر اساس آن، ضمن یک حمله گسترده به خاك ایران، همزمان نیز حملهاي پیشگیرانه به نیروهاي حزبالله لبنان
صفحه 10 از 56
صورت گیرد. به علاوه، ژنرال دال هالوتز رئیس ستاد مشترك ارتش اسراییل و معمار اصلی حمله به لبنان، از مدتها پیش ضمن
همکاري با رهبران آمریکا، در طراحی یک برنامه اقتضایی در مورد حمله هوایی به خاك ایران، مشارکت داشته است. روشن است
که هدف بزرگتر دولت بوش در خاورمیانه، تشکیل اتحادیهاي از کشورهاي دیکتاتوري و عرب تبار طرفدار آمریکا، به ویژه
کشورهاي مصر، عربستان سعودي و اردن در برابر یک جبهه ستیزه جوي شیعه در حال رشد شامل حزبالله لبنان، ایران و در
مرحلهاي محدودتر عراق پس از سرنگونی صدام میباشد. همان طور که این دولتها، به سرعت و به دنبال به اسارت گرفته شدن
دو سرباز اسراییلی توسط چریکهاي حزبالله، مخالفت خود را با این کار که موجب حمله اسراییل به خاك لبنان نیز شد، اعلام
نمودند، هر چند این مخالفت، عملًا باعث گردید که این کشور، همسو با آمریکا در ردیف حامیان جنگ لبنان قرار گیرند. آیا این
جنگ، منافع اسراییل را تأمین نمود؟ در چند سال اخیر، تا آغاز حمله اسراییل در 12 جولاي به خاك لبنان، تهدیدات جنبش
حزبالله علیه اسراییل روندي نزولی داشت. براي بیش از یک دهه، حزب الله هیچ شهروند غیر نظامی اسراییلی را به قتل نرسانده
بود. (البته به جز یک حادثه اتفاقی در سال 2003 میلادي که در آن یک موشک ضد هواپیماي حزبالله، به سوي یک هواپیماي
اسراییلی متجاوز به حریم هوایی لبنان شلیک شده بود.) همچنین بررسیهاي صورت گرفته توسط مرکز پژوهشهاي کنکره و
وزارت خارجه ایالات متحده و اتاقهاي فکري مستقل نشان میدهد که در 12 سال اخیر، نیروي حزبالله لبنان به هیچ عملیات قابل
توجهی دست نزدهاند. پیش از آغاز حمله، تعداد شبه نظامیان حزبالله به حدود یک هزار نفر کاهش یافته بود (البته با آغاز حمله
اسراییل و فراخوان نیروهاي احتیاط، تعداد آنان به حدود 3000 نفر افزایش یافت) و گفتوگوي ملی بین حزبالله و دولت
غربگراي لبنان به نخستوزیري فؤاد سینیوره در خصوص خلع سلاح در جریان بود. گفته میشود که اکثریت مردم لبنان از دو جنبه
خاستگاه بنادگرانه و همچنین پافشاري بر باقی ماندن یک گروه چریکی نظامی مستقل از دولت منتخب کشور، از مخالفان حزبالله
به شمار می روند، اما پس از حملات اسراییل به زیر ساختهاي ملی لبنان که با حمایت ایالات متحده نیز همراه بود، بر اساس نظر
سنجیها، حمایت مردم این کشور از حزبالله به بیش از 80 % حتی در میان مسلمان سنی و جوامع مسیحی، افزایش یافته است. حتی
تنها » : ریچارد آمریتاژ که یکی از جنگ طلبان و معاون وزیر خارجه آمریکا میباشد، در اولین اظهار نظر خود چنین اعلام نمود
در طول این جنگ 23 روزه، علی رغم «. نتیجهاي که از این بمبارانها به دست آمد، اتحاد و همبستگی مردم در برابر اسرائیلیها بود
که نشان « هاآرتز » تشویق آمریکا به تداوم حملات، نخستوزیر راست گراي دولت اسراییل به دلیل اعلام نتایج نظرسنجی روزنامه
میداد، تنها 39 % مردم اسرائیل از حملات زمینی ارتش کشورشان حمایت میکنند، از سوي مردم مورد انتقادات شدیدي قرار
« تصمیمی مصیبت بار » هر گونه اقدام به حمله زمینی را ،« دارالسلام پست » داشت. حتی یکی از روزنامهنگاران اسراییلی در روزنامه
خوانده بود. البته در سالهاي اخیر، علاوه بر منتقدان سیاسی، مردم اسراییل نیز در اعتراضات و راهپیماییهاي خود، از نقش آمریکا
در اقدامات دولتمردان شان انتقاد مینمایند. آنان معتقدند که دولت ایالات متحده، آنها را در گردابی سیاسی گرفتار نموده است.
ما » : به عنوان مثال، در یکی از راهپیماییهاي اخیر مردم اسراییل در تلآویو، این جمله بر روي یکی از پلاکاردها به چشم میخورد
از سوي دیگر، تظاهرکنندگان در شعارهاي خود، اقدامات و سیاستهاي «. نمیخواهیم به خاطر کمک به ایالات متحده بمیریم
جورج دبلیو بوش را محکوم نمودند. البته باید به خاطر داشت که نمایندگان کنگره آمریکا نیز به دلیل پذیرش و حمایت بیچون و
چرا از سیاستهاي دولت بوش، در مشکلات و مسایل سیاسی به وجود آمده براي مردم اسراییل، مسئولند. چه کسی یهودي ستیز
است؟ یکی از جوانب پنهان در مورد حمایت همه جانبه دولت ایالات متحده از قرار گرفتن اسرائیل به عنوان نماینده آمریکا در
خاورمیانه، تلاش این کشور در جهت زدودن کلیشه یهودي ستیزي دولت آمریکاست. در قرن گذشته، نخبگان و سردمداران
کشورهاي اروپایی، به دلیل پرهیز از تبعیض، تعدادي از یهودیان را در مشاغلی نظیر مدیریت امور بانکی و جمعآوري مالیات
منصوب نمودند، اما با قدرت گرفتن آنان و شائبۀ تهدید حکام اروپایی از سوي این یهودیان، اروپاییان تصمیم گرفتند تا از طرق
صفحه 11 از 56
خوانده میشود. بعدها صهیونیستها تصمیم « یهودي ستیزي » مختلف آنان را محدود سازند. این دوره تاریخی به عنوان عصر
گرفتند تا براي شکستن این دایره بسته، یک دولت یهودي جدید را بنیان گذارند که در آن، دیگر مجبور نباشند به حاکمان
کشورهاي دیگر اتکا نمایند. بدین ترتیب، همسو با این خواست و در جهت گسترش سلطه جویی جهانی دولت آمریکا، دولت
اسراییل در خاورمیانه شکل گرفت. البته آغاز این فعالیتها که با خشونت نیز همراه بود، موج گستردهاي از یهودي ستیزي را در
لابی » خاورمیانه و سراسر دنیا به راه انداخت. در خاك ایالات متحده، بسیاري از منتقدان سیاستهاي دولت آمریکا، ضمن سرزنش
از سیاستهاي جنگطلبانه دولت آمریکا و سایر متحدانش در جنگ افروزي در لبنان و سلطه خاورمیانه، انتقاد ،« صهیونیستی
نمودند. اما نکته قابل توجه این که، در اکثر راهپیماییهاي اخیر ضد جنگ، تظاهرکنندگان با تجمع در برابر کنسولگريهاي
اسراییل و سفارت خانههاي آمریکا، اعتراض خود به اقدامات دولت اسراییل را ابراز مینمودند. اما از سوي دیگر، در سالهاي دهه
هشتاد میلادي که بحران السالوادر به اوج خود رسیده بود، اکثر اعتراضات در برابر ساختمان دولتی آمریکا و نه کنسولگريهاي
دولت السالوادور، برگزار میشد. چرا که اکثریت مردم آمریکا معتقد بودند ریشه اصلی جنگ و زد و خوردهاي این کشور را باید
در سیاستهاي جنگ افروزانه و تجهیزات و سلاحها و مهمات ارسالی از سوي دولت ایالات متحده به این کشور، جست و جو
نمود. البته دولت اسراییل یک جمهوري بی همه چیز و دست و پا بسته نیست. حتی آنانی که ویلیام هرش را عامل کلیدي دولت
بوش در تشویق اسراییل در حمله به خاك لبنان میدانند، معتقدند که احزاب راستگراي حاکم اسراییل، دلایل و سیاستهاي
خاص خود را که از راهبردهاي واشنگتن کاملًا مستقل است در خصوص برخوردها و جنگ در خاورمیانه دارند. اما با این همه
شواهد و وابستگی فوق العاده سیاسی و اقتصادي و نظامی دولت اسراییل به ایالات متحده، جنگ اخیر لبنان هرگز نمیتوانست بدون
چراغ سبز واشنگتن روي دهد. به عنوان مثال، پرزیدنت جیمی کارتر توانست در جریان اشغال نظامی خاك لبنان در سال 1978
میلادي، در همان روزهاي اول، ارتش اسراییل را از این کار باز دارد و آنها را وادار به خروج از کرانه غربی رود لیتانی و استقرار
در حاشیه نوار باریکی در شمال مرزهاي اسراییل نماید. اما در مقابل، دولت جورج بوش همراه با اکثریت راست گراي نمایندگان
دولت آمریکا در منطقه خاورمیانه در دورهاي نامحدود صرف « نقشه کثیف » کنگره، معتقد بودند که دولت اسراییل با پیگیري
نظر از تأثیرات منفی این اقدامات بر مشروعیت سیاسی و پایههاي امنیتی اسراییل عملًا در جهت تأمین منافع ایالات متحده گام
خواهد نهاد. تأثیرات سیاستهاي داخلی با توجه به عدم موفقیت ارتش اسراییلی در جنگ اخیر، برنامه ریزان راهبردهاي سیاسی و
نظامی ایالات متحده، در مورد موفقیتهاي احتمالی طرح حمله هوایی به ایران یا تردیدهاي زیادي روبرو شدهاند. به هر حال،
نمیتوان احتمال عدم درسگیري دولت بوش از وقایع تاریخی گذشته را نیز نادیده گرفت. یکی از مدیران سابق بخش اطلاعات
هیچ راهی وجود ندارد که رامسفلد و چنی بتوانند در مورد این مسأله، تصمیمی درست اتخاذ » : آمریکا به هرش چنین گفته بود
نمایند. با فروکش کردن گرد و خاك و حوادث، آنها اعلام میکنند که موفق شدهاند و همچنان بر برنامه حمله به خاك ایران
بدین ترتیب در 14 آگوست، پریزیدنت بوش اعلام کرد که اسراییل در جنگ علیه حزبالله به پیروزي «. پافشاري خواهند نمود
دست یافته است. حمایت نمایندگان دموکرات کنگره از سیاستهاي دولت بوش و جنگ اسراییل علیه لبنان، نشانگر آن است که
بار دیگر ایالات متحده، تاریخ و عقل سلیم را نادیده خواهد گرفت. هر دو مجلس سنا و پارلمان با جانبداري از سیاستهاي دولت
بوش، معتقدند که حملات نظامی ارتش اسراییل، بر قوانین بینالمللی و منشور سازمانهاي ملل انطباق داشته است. با این منطق،
نابودي وحشیانه زیر ساختهاي شهري غیر نظامی یک کشور کوچک دموکرات، به دلیل یک حادثه کوچگ مرزي توسط یک
گروه شبه نظامی 3000 نفره، میتواند یک اقدام قانونی در جهت دفاع از خود به شمار رود، لذا بیتردید حمله ایالات متحده به
خاك ایران نیز کشوري بزرگتر و با نیروهاي نظامی بیشتر و قابل توجهتر میتواند همچون حمله اسراییل، به عنوان یک اقدام
قانونی در دفاع از خود به شمار رود. شگفت این که، کمیتههاي اقدامات سیاسیاي که از سوي چنین گروههاي لیبرالی حمایت
صفحه 12 از 56
همچنان که طرفداري خویش از انتخاب و یا حتی انتخاب ،« اقدام براي تغییر » و « اقدام صلح » ،moveon.org میشوند، نظیر
مجدد این نامزدهاي انتخاب کنگره که جانبداري خویش را از جنگ آمریکایی ارتش اسراییل علیه لبنان با وجود نقض همه قوانین
بینالمللی اعلام نمودهاند، ادامه میدهند. به علاوه، آنان جنگ اخیر را آزمونی براي جنگ ایالات متحده علیه ایران و در جهت
تأمین منافع قانونی اسراییل ارزیابی مینمایند. از سوي دیگر، متاسفانه حتی کسانی که همزمان با وقایع اخیر، با جنگ آمریکایی
دولت اسراییل در لبنان مخالفت نمودهاند، در مورد حفظ منافع اسراییل تردیدي ندارند. و به عنوان نتیجه باید اذعان نمود که علی
رغم افزایش فوقالعاده دامنه اعتراضات از سوي کسانی که استفاده مضحک از اسراییل را توسط واشنگتن در هر زمینهاي امري
Stephen . ناپسند میدانند، بخت اندکی وجود دارد که این سیاست غیر اخلاقی و خطرناك از بین برود. پینوشتها: 1
استاد رشته علوم سیاسی و صاحب کرسی برنامههاي مطالعات صلح و عدالت در دانشگاه سان فرانسیسکو و سردبیر بخش ،Zones
www.Commondreams.org : منبع « سیاست خارجی » خاورمیانه نشریه
پاپ جدید و روابط میان ادیان
رادیو رسمی شیکاگو در حال انجام گفتوگویی زنده در یکی از استودیوهایش که مشرف بر دریاچه میشیگان پیرامون برخی
ازمسائل در میانه و روابط اسلامی مسیحی با من بود، وقتی یکی از کارمندان از پس شیشه اتاق استودیو، در حالی که برگهاي به
در آن لحظه دریافتم، کاردینال .« رایتسنگر » : دست داشت، وارد شد و بر روي آن با خطی درشت فقط یک کلمه را نوشته بود
آلمانی به عنوان جانشین یوحنا پولس دوم انتخاب شده است که جهان او را به عنوان مردي روشنفکر و مدعی گفتوگو و تفاهم
میان پیروان ادیان و عقاید مختلف از دست داد. مجري آمریکایی از گفتوگوي خویش پیرامون مسائل خاورمیانه باز ماند و فوراً به
ایراد سؤالاتی پیرامون پاپ جدید روي آورد... به گزارش سرویس ترجمه موعود، دکتر محمد سماك، نویسنده و تحلیلگر معروف
نوشت، رادیو رسمی شیکاگو در حال انجام گفتوگویی زنده در یکی از « الحوار بین الأدیان » لبنانی، در مقاله اي در نشریه
استودیوهایش که مشرف بر دریاچه میشیگان پیرامون برخی ازمسائل در میانه و روابط اسلامی مسیحی با من بود، وقتی یکی از
کارمندان از پس شیشه اتاق استودیو، در حالی که برگهاي به دست داشت، وارد شد و بر روي آن با خطی درشت فقط یک کلمه
در آن لحظه دریافتم، کاردینال آلمانی به عنوان جانشین یوحنا پولس دوم انتخاب شده است که جهان او .« رایتسنگر » : را نوشته بود
را به عنوان مردي روشنفکر و مدعی گفتوگو و تفاهم میان پیروان ادیان و عقاید مختلف از دست داد. مجري آمریکایی از
گفتوگوي خویش پیرامون مسائل خاورمیانه باز ماند و فوراً به ایراد سؤالاتی پیرامون پاپ جدید روي آورد: چگونه از وي در
جهان استقبال میشود، به ویژه در جهان اسلام؟ آیا او پیشینهي برقراري روابط با مراجع مذهبی خاورمیانه را داشته است؟ دیدگاه و
موضع کلیساهاي عربی پیرامون امور و مسائل مربوط به مسیحیت چیست؟ طبیعی بود که دستگاههاي تبلیغاتی و اطلاعرسانی آمریکا
توجه بسیار زیادي جهت پوشش دادن وقایع و حوادث انتخاب پاپ چه از بُعد تلویزیونی و یا رادیویی و یا مطبوعاتی نمایند و در
زندگی پاپ جدید به دنبال هر چیزي باشند که بتوانند از آن به عنوان اهرم فشار جهت بهرهبرداري سیاسی یا مذهبی استفاده نمایند.
همچنین طبیعی بود که دستاندرکاران این امر بر صفحهاي از ایام جنگ جهانی دوم دست یابند، هنگامی که ژوزف رایتسنگر در
آن زمان جوان بالغ و برنایی بود. در آن هنگام او به همراه برادرش به سازمان جوانان هیتلري در سال 1941 پیوست، که پیوستن به
آن امري لازم و اجباري براي هر جوان آلمانی بود. همچنین پدرش در دورهي نازیسم به عنوان پلیس مشغول به کار بود. با اینکه
رایتسنگر در خاطرات شخصی و خصوصیاش که آن را در سال 1987 مننتشر کرد، نوشت که او در آن زمان همگام و همراه
نازیسم نبوده و پیوستنش به سازمان چندان دوام نیاورده، چون براي تحصیل لاهوت از این سازمان خارج شد، اما مقامات نازي از او
دست برنداشتند و او را ملزم به پیوستن به نیروهاي نظامی در اواخر جنگ نمودند. به همین دلیل او وارد خدمت در یگان پدافند
صفحه 13 از 56
هوایی شد که موظف به مراقبت از کارخانهي بی.ام.دبلیو بود و از کارخانهي سازنده و تولیدکنندهي ماشین به کارخانه تولید
موتورهاي هواپیماهاي جنگی تبدیل شد. همچنین از وي در حفر کانالهاي نظامی استفاده شده. هنگامی که آلمان هیتلري شکست
گرفت تا انتقال دهنده وقایع و « سمبلیک » خورد، رایتسنگر یکی از نظامیان آلمانی بود که نیروهاي آمریکایی از آنها عکسهایی
حوادث شکست آلمان نازي و پیروزي آمریکاییها به ایالات متحده باشد! اما رایتسنگر در خاطرات خویش تأکید میکندف او از
ارتش آلمان فرار کرد و در زندگی خویش از این اقوام خود در هراس بود. ولی چه بسا نکته قابل توجهتر این که نیروهاي نظامی
آمریکا، پایگاهی نظامی در مزرعه پدرش دایر کردند و هنگامی که سربازان آمریکایی با او آشنا شدند و دریافتند، او یکی از
سربازان ارتش آلمان بوده است، او را بازداشت کرده و براي چند هفته زندانی و سپس آزاد کردند. از زندان موقت آمریکاییها
رایتسنگر به مونیخ منتقل شد تا تحصیل لاهوت خویش را دنبال نماید و پس از آن توانست، مدرك دکتراي خویش را در رشته
لاهوت از روم به دست آورد، موضوع تزاو: کلیسا و ملت و خانه خدا در عقیدهي سنت وگوستین بود. چه بسا فرهنگ آدمی در
لاهوت کاتولیکی ریشه دارد، در پس افراط و تعصب معروفش در قبال اجتهادها و تلاشهاي لاهوتی که کلیساهاي دیگر بیانگر آن
هستند، باعث شود تا برخی از این کلیساها را از خصوصیت و ویژگی کلیساییاشان تجرید نمایند و آنها را صرفاً حرکتها و
جنبشهاي غیرکلیسایی قلمداد کند، چنانکه پیشین نیز کرده بود، به ویژه در وثیقهي معروفش که آن را به پاپ راحل یوحنا پولس
دوم در سال 1992 ارائه و تقدیم کرد و در آن زمان به شدت در جهان طنین افکن شد. اما نکته قابل توجه اینکه وي در جشن
انتصاب خویش به این سمت در واتیکان از تعدادي از رهبران کلیساهاي انجیلی آمریکا از جمله کشیش رابرت شولر، رئیس
لسآنجلس دعوت کرد که یکی از کلیساهاي سیار معروف انجیلی و آمریکایی در جهان است و به وسیله « کریستال کاتیدرال »
ماهواره برنامههایی تلویزیونی براي سراسر جهان پخش میکند. وي دلیل این دعوت را اینگونه عنوان میکند، چون رهبران
کلیساهاي انجیلی آمریکا به دیدگاهها و مواضع پاپ جدید در قبال امور و مسائلی چون سقطجنین کنترل و محدودیت زاد و ولد، از
مواج همجنسبازان و انتخاب کاهنان زن براي کلیساها توجه دارند و با آن همراه و همگام هستند و اینها از جمله مسائل و اموري
بود که پاپ راحل در رود آنها را تأکید بسیار داشت و شک نیست که پاپ جدید در این زمینه متعصبتر باشد. در سال گذشته
کاردینال رایتسنگر نامهاي براي اسقفهاي کاتولیک سراسر جهان نوشت و در آن از ایشان خواست از حمایت و پشتیبانی از
سیاستمدارانی که حامی سقطجنین و همجنسیبازي هستند، دست بکشند و این اعمال را اعمالی شیطانی به شمار آورد. همچنین
در نامهي خویش درخواست انتصاب زنان در مجالس کاهنانه را توطئهاي علیه کلیسا تلقی کرد و کاتولیکها را از آنچه آن را
نامیده بود، برحذر داشت، چرا که باعث ایجاد اختلاف میان زنان و مردان شده و به ستون و پایه و اساس خانواده « رادیکالیسم زنانه »
به عنوان واحدي استوار بر تکامل و تعالی زن و مرد ضربه وارد کرد. غیر از آن از جمله مسائل اخلاقی دیگر، دیدگاه او در قبال
تحقیقات علمی پزشکی بود که با سلولهاي بنیادي و کاشت اعضا و غیره ارتباط پیدا کرد. اما موضوع مهمتر و حساستر که مورد
توجه کاردینال بود، مسئله تبلیغ و تبشیر مذهبی بود. کلیساهاي انجیلی به سرعت در کشورهاي آمریکاي جنوبی و مرکزي در حال
گسترش هستند و اینها کشورهایی به شمار میآیند که گنجینه بشري کاتولیک در جهان تلقی میشوند. آمارها نشان میدهد،
روزانه هشت هزار کاتولیک به تنهایی در آمریکاي جنوبی انجیلی میشوند و کاتولیکها با رقابت شدید و فشرده انجیلیها در آسیا
و آفریقا مواجه هستند. این در حالی است که اسلام نی زدر کنار مسیحیت در این دو قاره در حال انتشار و پراکندگی است. از این
بُعد علامت سؤالی در قبال مواضع و دیدگاههاي پاپ جدید، بندیکت شانزدهم در قبال اسلام و روابط با مسلمانان به وجود میآید.
وي در سخنرانی انتصاب خویش با محبت و مهر از یهود و از مسیحیان کلیساهاي دیگر با گشادهرویی سخن گفت. اما اشارهاي به
اسلام یا مسلمانان نکرد، برخلاف پاپ راحل و فقط به عبارت کلی مؤمنان به عقاید دیگر، بدون مشخص کردن این عقاید، اکتفا
کرد. پاپ راحل، یوحنا پولس دوم، جایگاه مهمی در سر دادن شعاري داشت که پس از یازده سپتامبر 2001 و در نتیجه جنایت
صفحه 14 از 56
تجاوز به نیویورك و واشنگتن سرداده شد و اسلام و تروریسم را دو روي یک سکه به شمار آورد. وي با این اقوام خویش خدمت
گرانقدري به روابط اسلامی مسیحی نه فقط در جهان اسلام، بلکه در اروپا نیز نمود. که واتیکان آنها را در شهر اسیزي، شمال
روم، دایر کرد. اما آیا پاپ جدید، بندیکت شانزدهم این راسلت را ادامه میدهد؟ رایتسنگر نام پاپی خویش را بندیکت (به زبان
لاتین قدیس) انتخاب کرد تا نام پاپ بندیکت پانزدهم را زنده نگه دارد که بین سالهاي 1914 تا 1922 تلاش کرد، به هر قیمت
شده مانع وقوع جنگ جهانی اول شود. اما آنچه مورد توجه پاپ جدید است احیاي هویت مسیحی اروپاست که برخلاف میل پاپ
راحل بود و در مثل قانون اساسی اروپاي یکپارچه مخالف ذکر هویت مسیحی براي اتحادیه اروپا بود. با انتشار و گسترش
لامذهبی در اروپا و کاهش رفتن به کلیساها پاپ جدید تلاش بسیاري دارد که روح مسیحیت را در جوامع اروپایی بدمد. در حالی
که این مانعی است که آن را در مقابل جنبشهاي لیبرالی کاتولیکی نه تنها در اروپا که در ایالات متحده میسازد. کاتولیکهاي
آمریکا منبع اصلی حمایت مالی واتیکان را تشکیل میدهند و پس از رسوایی تجاوزهاي جنسی که برخی از کاهنان آنجا به آن
متهم شدند، صداهایی به گوش رسید که خواهان رسمیت بخشیدن به ازدواج کاهنان بود. اما آن صداها گوش شنوایی در واتیکان
یوحنا پولس دوم نیافتند و انتظار میرود، در واتیکان بندیکت شانزدهم نیز نیابند. این مرد با توجه به فرهنگ لاهوتی و التزام و تعهد
مذهبیاش به نظر نمیرسد از اصول ثابت و اعتقادي خویش عقبنشینی کند یا در آنها تجدید نظر نماید و چه بسا از جمله این
اصول ثابت و غیرقابل تجدید نظر اعتقادات و ادیان دیگر باشد. جهان با توجه بسیار پاپ را زیر نظر دارد و از او انتظارات بسیاري
دارد، با این که یک تیر هم در ترکش ندارد. نوشته: دکتر محمد سماك مترجم: قبس زعفرانی سرویس ترجمه موعود، ماهنامه
موعود شماره 73
خاطرات یک جاسوس- 4
در بحبوحه این ایام، نامهاي از لندن رسید که مرا بیدرنگ، به مسافرت به شهرهاي مقدس کربلا و نجف قبلۀ آمال شیعیان و مرکز
علم و روحانیت مجبور میکرد. قبلًا به عنوان مقدمه، اشارهاي هر چند کوتاه به سابقۀ تاریخی این دو شهر مقدس میکنم. اهمیت
شهر نجف با دفن حضرت علی(ع) نخستین امام شیعه و چهارمین خلیفۀ مسلمین آغاز میشود، و از آن تاریخ پیوسته رو به آبادي
و گسترش نهاده است. هنگام شهادت علی(ع) نجف سرزمینی در 6 کیلومتري مرکز خلافت یعنی کوفه بوده، و پیاده یک ساعته این
مسافت را میتوان پیمود. پس از شهادت حضرت علی(ع)، دو فرزندش حسن و حسین(ع)، جسد او را پنهانی به این نقطۀ دوردست
که اکنون نجف نام دارد آوردند و شبانه دفن کردند. اکنون نجف یکی از بزرگترین شهرهاي بینالنهرین و به مراتب از کوفه
آبادتر است. در اینجا حوزة علمیۀ تشیع قرار دارد، و علماي بسیاري از سراسر بلاد اسلام، در شهر نجف رحل اقامت افکندهاند.
بازارها، مدارس و خانههاي آن، همه ساله افزایش مییابد. علماي شیعه از احترام ویژهاي برخوردارند. خلیفۀ عثمانی که در استانبول
اقامت دارد، بنا بر دلایل زیر پاس خاطر ایشان را همیشه نگه میدارد: 1. پادشاه ایران پیرو مذهب شیعه است و احترام امپراتور
عثمانی از علماي نجف، سبب تحکیم علایق و روابط دوستانۀ ایران و ترکیه خواه بود. و در نتیجه از برافروختن آتش جنگ، بین دو
کشور جلوگیري خواهد نمود. 2. عشایر بسیاري در اطراف نجف زندگی میکنند که همگی مسلح و پیروان متعصب علما و مراجع
شیعهاند. اینان با وجودي که اسلحه و آموزش نظامی ندارند و با زندگی عشیرهاي خو گرفتهاند، معذلک اهانت به علما را تحمل
نمیکنند، و در صورتی که از سوي عثمانیها نسبت به علما بیاحترامی شود، همگی به ضدعثمانیهاي سنی مذهب متحد خواهند
شد و سر به شورش برخواهند داشت. از این رو، عاقلانه نخواهد بود که خلافت استانبول خود را با چنین مخاطرهاي روبهرو سازد.
3. علماي شیعه در سراسر عالم تشیع مرجعیت تام دارند؛ در سرزمینهاي هند، آفریقا و نقاط دیگر، اگر کوچکترین بیحرمتی از
سوي عثمانیها به ایشان صورت گیرد، جهان تشیع متشنج خواه شد که قهراً به سود حکومت ترکیه نخواهد بود. کربلا، دومین شهر
صفحه 15 از 56
مقدس شیعیان است. این شهر نیز پس از شهادت حسین(ع) فرزند علی بن ابیطالب(ع) و فاطمۀ زهرا موقعیت آبادانی مییابد.
مردم عراق از حسین دعوت میکنند که براي تصدي امر خلافت مسلمین از حجاز به کوفه سفر کند. اما، همین که او به همراه
خاندانش، به سرزمین کربلا دوازده فرسنگی کوفه میرسد، مردم عراق تغییر عقیده میدهند و از او روي میگردانند و به فرمان
خلیفۀ اموي بود که در شام فرمانروایی داشت. سپاه اموي با حسین و « یزیدبن معاویه » . یزید، براي پیکار با امام آماده میشوند
خاندانش نبرد میکند، و سرانجام همگی رابه قتل میرسانند، این ناجوانمردي مردم عراق و پلیدي و قساوت سپاه یزید، یکی از
لکههاي ننگین تاریخ اسلام است. از آن تاریخ، شیعیان جهان کربلا را مرکز زیارت و عبادت، و نقطۀ علاقه و توجه روحانی خود
قرار میدهند، و از هر سو، پیوسته بدانجا میشتابند. گاهی در کربلا آنچنان ازدحام میشود که در مسیحیت هرگز چنین اجتماعی
سابقه نداشته است. در شهر کربلا هم علما و مراجع شیعه به ترویج مبانی دین اسلام، اشتغال دارند. مدارس آنجا نیز مملو از طلاب
علوم دینی است. کربلا و نجف، در حقیقت مکمل یکدیگرند. نهرهاي فرات و دجله که دو رودخانه بزرگ عراق هستند و از
کوههایی در ترکیه سرچشمه میگیرند، سرزمین حاصلخیز بینالنهرین را مستعد انواع کشت و زرع میسازند و مردم آنجا از رفاه
بهرهمندند. هنگام بازگشت به لندن، به وزارت مستعمرات پیشنهاد کردم تا مصب دجله و فرات را براي مطیع ساختن حکومت عراق،
تغییر دهد تا در مواقع فتنه و شورش مسیر این رودخانه را تغییر دهند و مردم ناگزیر، به هدفهاي استعماري انگلیس تسلیم شوند.
من، در کسوت یک بازرگان از مردم بربر، به نجف رفتم. در این شهر با علماي شیعه آشنا شدم، و مراوده با آنان را توسعه دادم. در
مجالس درس و مباحثه حاضر میشدم، و چه بسیار که فضاي آن محافل، مرا در خود میگرفت و از آن مهمتر، در غالب آن
حوزهها، صفاي دل و پاکی ضمیر حکومت میکرد. عالمان شیعه را بسیار پاكدامن و پرهیزکار یافتم، اما متأسفانه روح
. تجددخواهی و هماهنگی با تحولات زمان در آنها مشهود نبود و تحولات عالم، هیچ تغییري در افکارشان پدید نیاورده بود. 1
علما و مراجع نجف شدیداً با سلطۀ عثمانیها مخالفت میورزیدند؛ نه بدان سبب که آنان شیعه بودند و عثمانیها سنی، بلکه به
خاطر ناراحتی از تسلط ستمگرانۀ حکام عثمانی، و به امید دست یافتن به آزادي. با اینهمه، اندیشه و هدف روشنی براي رهایی
جستن از بندهاي اسارت نداشتند. 2. آنان تمام اوقات خود را صرف درس و بحث در علوم دینی میکردند، و مانند کشیشهاي
. قرون وسطی به دانشهاي جدید چندان علاقهاي نداشتند، و اگر چیزي میدانستند به میزان کمی بود که سودي در بر نداشت. 3
آنان کوچکترین اطلاعی از جریانهاي سیاسی جهان نداشتند و اصولًا اندیشه در اینگونه مسائل را عبث و بیهوده میپنداشتند. من
با خود میگفتم: چه تیرهروزند اینان! جهان بیدار شده است، ولی اینان هنوز از خواب سنگین خود بیدار نشدهاند؛ باشد که به زودي
سیل بنیانکنی آنان را از خواب نوشین بیدار کند. من با بعضی از علما، در باب لزوم جنبشی علیه خلافت عثمانی مذاکراتی کردم.
اما هیچگونه واکنشی از خود، نشان نمیدادند، و مثل اینکه اصولًا گوش شنوایی براي شنیدن این مسایل ندارند. بعضی مرا به باد
ریشخند میگرفتند و سخنم را تعبیر بدان میکردند که میخواهم اوضاع جهان را دگرگون سازم و نظم عالم را بر هم زنم. این علما
به خلافت، چون امري محتوم و مقدر، مینگریستند. و بر این باور بودند که هیچ اقدامی علیه آل عثمان نباید کرد، مگر پس از
که به پندار شیعه دوازدهمین امام است و به سال 255 ، در کودکی ناپدید شده و همچنان زنده است، و در «( مهدي موعود(ع » ظهور
آخرالزمان ظهور میکند، و دنیا را پس از آنکه از ستم و فساد پر شده، پر از عدل و داد خواهد کرد. من از اینکه گروهی از
برگزیدگان و اندیشمندان اسلام، به چنین پندار بیهودهاي دل بستهاند، متحیر بودم. عیناً مانند عقیدهاي که مسیحیان قشري به
آیا عقیده ندارید که باید از هماکنون، علیه » : بازگشت مسیح، براي برقراري عدالت، در جهان دارند. به یکی از علما گفتم
پیامبر » : گفت «؟ بیدادگري مبارزه کرد و عدالت را در جهان برقرار ساخت. همچنانکه پیامبر اکرم(ص)، با ستمگران مبارزه میکرد
مگر در قرآن نمیخوانیم: اگر خدا را یاري » : گفتم .« را خداوند مأمور کرده بود، و از این رو، توانایی چنین کاري را در خود میدید
.« کنید، یاریتان خواهد کرد. 1 شما نیز از سوي خدا مأمورید که با شمشیر علیه ستمگران قیام کنید، و مردم را بر ضد آنان بشورانید
صفحه 16 از 56
گویا شما مردي تجارت پیشهاید، ورود در این موضوعات مستلزم دانستن علومی است که فهم شما بدان قد » : سرانجام گفت
باري به نجف برگردیم و از مرقد امیرمؤمنان سخن گوییم. آرامگاهی باشکوه و عظمت است، و مزین به انواع تزئینات .« نمیدهد
زیبا، و حرمی با تالارهاي مجلل، و گنبدي بزرگ از طلاي ناب، با دو منارة بلند از طلا. شیعیان همه روزه، گروه گروه، به زیارت
مرقد علی میشتابند، و در نماز جماعت آنجا شرکت میکنند. با اشتیاق و از سر ارادت و اخلاص ضریح مبارك را میبوسند و در
آستانۀ درهاي ورودي بر زمین میافتند، و با احترام بر درگاه آن بوسه میزنند. سپس بر امام درود میفرستند و اذن دخول
میخواهند و ضریح مطهر را میبوسند. در اطراف حرم، صحن بزرگی است با حجرات بسیار که اقامتگاه علماي دین و زائران
مشهد علوي است. در شهر کربلا، دو آرامگاه مشهور وجود دارد که هر دو با اندك تفاوتی، به شیوه و سبک آرامگاه حضرت
علی(ع) در نجف ساخته شدهاند. نخست حرم حسین(ع) و دوم حرم حضرت عباس برادرش، که هر دو در کربلا شهید شدند. زائران
کربلا نیز مانند نجف، همه روزه در حرم مطهر ازدحام میکنند، و به زیارت میپردازند. منظرة کربلا بر روي هم، زیباتر از نجف
است. اطراف آن را باغهاي سبز و خرم احاطه کرده و رودخانههایی از درون این باغها میگذرند. هرچند، براي ما ویرانی این
شهرها و آشفتگی اوضاع آن سبب امیدواري بود، با اینهمه، مشاهده وضع عمومی و زندگی نامطلوب مردم، حکایت از آن میکرد
که حاکمان عثمانی چه جنایاتی در این شهرها مرتکب شدهاند، اینان مردمانی لجامگسیخته، آزمند و نادان بودند، که هر کاري
میخواستند با بیپروایی میکردند. مثل اینکه مردم عراق، بنده و بردة ایشانند. جامعه به طور کلی از حکومت سخت ناخشنود بود،
و همانطور که اشاره کردیم، پیروان تشیع، با آنکه آزادي و عدالت را از دست رفته میدیدند، ستم حکام را تحمل میکردند و از
خود واکنشی نشان نمیدادند اهل سنت هم از تسلط استاندار ترك بر تمام شئون سرزمین خود، سخت ناخشنود بودند. مخصوصاً
که خون اشرافیت عرب در رگهایشان جریان داشت و عدهاي که سادات وابسته به خاندان پیامبر بودند، خود را براي تصدي
حکومت شایستهتر از استاندار عثمانی میدانستند. شهرها به کلی ویران بود، و مردم در کثافت و گرد و خاك میلولیدند. بر سراسر
راههاي مملکت نا امنی حکومت میکرد، و گروههایی از راهزنان، در انتظار کاروانها بودند تا اگر سواران دولتی آنها را همراهی
نکنند، به تاراج و غارت کاروان مشغول شوند. از این رو، کاروانهاي بزرگ، تنها زمانی میتوانستند به سوي مقصد رهسپار شوند
که افراد مسلح از جانب حکومت، به حمایت آنان مأمور شوند. از سوي دیگر، یک حالت درگیري و نزاع دائمی بین عشایر آن
منطقه، به شدت جریان داشت. روزي نبود که افراد عشیرهاي به غارت و چپاول اموال عشیرة دیگر نپردازند، و چند نفر در این میان
کشته نشوند. نادانی و بیخبري به صورت وحشتانگیزي سراسر عراق را در خود گرفته بود، و این اوضاع تأسفبار دوران استیلاي
کلیساي قرون وسطی را بر شهرهاي اروپا به خاطر میآورد. جز طبقۀ علماي دین که در نجف و کربلا مقیم بودند، و تعداد کمی از
طلاب، یا کسانی که با علما نوعی رابطه و پیوستگی داشتند، از هر هزار نفر، یک نفر پیدا نمیشد که خواندن و نوشتن بداند و
تقریباً همه بیسواد بودند. اقتصاد عقبمانده، عامل بیماري، فقر، بیسوادي و بدبختیهاي شدید مردم متوسط بود. شیرازة امور از
همگسیخته و هرج و مرج همه جا را فراگرفته بود. مردم و حکومت به یکدیگر سوءظن داشتند، و با چشم دشمنی به هم نگاه
میکردند. از این جهت هیچگونه همکاري و تفاهمی وجود نداشت. علماي دین چنان سرگرم مسائل الهی بودند که زندگی این
دنیا را به کلی از یاد برده بودند. بیابانها غالباً خشک و لمیزرع بود. دو رودخانه دجله و فرات، بی آنکه به مصرف آبیاري
کشتزارها برسد، همچون مهمانی از وسط اراضی تشنه به سرعت میگذشتند و در دریا فرو میرفتند. این اوضاع آشفته و این فساد
و هرج و مرج، نمیتوانست قابل دوام باشد و یقیناً تحولی را به دنبال داشت. کوتاه سخن آنکه، چهار ماه در کربلا و نجف ماندم،
در شهر اخیر به بیماري سختی مبتلا شدم تا بدانجا که از بازگشت سلامت خود نومید گردیدم. سه هفته بیماریم به طول انجامید،
ناگزیر به پزشکی در آن شهر مراجعه کردم. او داروهایی تجویز کرد که پس از مصرف آنها، تدریجاً سلامت خود را به دست
آوردم. آن سال، تابستان گرمایی توانفرسا همهجا را فراگرفته بود، و من در مدت بیماري در سرداب زیرزمینی که بالنسبه هواي
صفحه 17 از 56
خنک داشت به سر میبردم. صاحبخانه من در آن مدت، با پول کمی که به او میدادم در تهیۀ غذا و دواي من اهتمام داشت. او
بر این عقیده بود که خدمتگزاري زائران علی(ع) سبب نزدیکی به خدا میشود. در روزهاي اول بیماري، غذایم سوپ ساده مرغ
بود، ولی بعداً با اجازة طبیب از گوشت آن و برنج هم استفاده میکردم. پس از بهبودي نسبی عازم بغداد شدم،واز آنجا گزارش
مفصلی از مشاهدات خود و رویدادهاي کربلا، نجف، حله، بغداد، تقریباً صد صفحه، براي وزارت مستعمرات نوشتم، و نامه را به
نمایندة وزارت مستعمرات در بغداد تسلیم کردم تا به لندن ارسال دارد و در انتظار دستورات جدید مبنی بر اقامت بیشتر در عراق، یا
عزیمت به لندن، در بغداد ماندم. ناگفته نگذارم که اشتیاق فراوانم به مراجعت لندن، زایدالوصف بود، زیرا زمان سفرم طولانی
پسرم که اندکی پس از سفرم به عراق، « راسپوتین » شده، علاقه به شهر و دیار و خانوادهام فزونی یافته بود. مخصوصاً اشتیاق دیدن
به جهان آمده بود، مرا ناشکیبا میداشت. این بود که از وزارتخانه خواسته بودم، دست کم، براي مدت کوتاهی اجازه دهد تا به
لندن مراجعت کنم، و ضمن تقدیم گزارش حضوري، مدتی را به رفع خستگی و استراحت بپردازم، زیرا اقامت در عراق، سه سال به
طول انجامیده بود. نمایندة وزارت مستعمرات در بغداد، اصرار داشت به او مراجعه نکنم، زیرا سبب سوءظن مردم میشد. ناگزیر،
اتاقی در یکی از کاروانسراهاي مشرف به دجله، اجاره کردم تا سوءتفاهمی روي ندهد. نمایندة مستعمرات گفته بود، همین که
جوابی از لندن برسد مرا در جریان خواهد گذاشت. در روزهاي اقامتم در بغداد، تفاوت چشمگیري که وضعیت عمومی این شهر، با
داشت، عجیب بود و حکایت از آن میکرد که عثمانیها در خراب و کثیف نگه داشتن « قسطنطنیه » پایتخت حکومت عثمانی
شهرهاي عراق، به علت دشمنی و سوء ظن نسبت به اعراب، تا چه اندازه، اصرار ورزیدهاند. چند ماه بعد، که از بصره به کربلا و
سخت نگران بودم. چندان به ثبات و پابرجایی او در راه و روشی که ،« شیخ محمد عبدالوهاب » نجف، عزیمت کردم، از بابت
برایش تعیین کرده بودم، اعتماد و اطمینان نداشتم. تلون بر مزاجش شدیداً حاکم بود. علاوه بر آن زود به زود از جا در میرفت و
عصبانی میشد. با توجه به خصوصیات او بیم آن داشتم که هرچه را تاکنون کردهام بینتیجه سازد و آرزوهایی که براي او در سر
پروردانده بودم بر باد دهد. روزي که عازم بصره بودم، او اصرار داشت، به ترکیه مسافرت کند و خبرهایی از آن شهر به دست
آورد. به شدت او را از این سفر بازداشتم و به او گفتم، از آن میترسم که در ترکیه، حرفهایی بزنی که موجب تکفیر و الحاد تو
گردد و سرانجام خونت را بریزند. اما واقعیت این بود که نمیخواستم با بعضی عالمان اهل سنت، دیدار و گفتوگویی داشته باشد،
چه ممکن بود آنان با منطق محکم خود او را دوباره، به سنیگري بازگردانند و طرحهایم نقش برآب گردد. وقتی دیدم شیخ در
خروج از بصره، پافشاري میکند، به ناچار او را به مسافرت ایران و دیداري از شیراز و اصفهان برانگیختم. ناگفته نباید گذاشت که
اهالی آن دو شهر، شیعی مذهب بودند و بعید به نظر میرسید که عقایدشان در شیخ اثر گذارد، از این بابت، کاملًا مطمئن بودم،
البته، چون یکی از صحابه » : گفت «؟ آیا تو به تقیه اعتقاد داري » : زیرا شیخ را میشناختم. در حین خداحافظی از او پرسیدم
تظاهر میکرد، « شرك » پیامبر(ص) ظاهراً مقداد ، در رویارویی با مشکران قریش که پدر و مادرش را کشته بودند، از بیم جان به
از این قرار بر تو واجب است که در ایران تقیه را فراموش نکنی و » : به او گفتم «. و پیامبر(ص) به این روش مقداد، اشاره فرموده است
خود را شیعه خالص جلوه دهی، تا مگر بدینوسیله از تعرض در امان باشی و به مصاحبت علماي آنجا نایل شوي، و توفیق مطالعه
در آداب و رسوم ایرانیها را حاصل کنی، زیرا وقوف به آن، در آینده، سود بسیار به تو خواهد رساند و تو را در هدفهایت موفق
در اختیار او گذاشتم، زکات نوعی مالیات اسلامی است که از ،« زکات » پس از این گفتوگو، مبلغی پول از بابت «. خواهد ساخت
توانگران میگیرند و در اموري که به مصلحت عموم امت است صرف میکنند. ضمناً چون احتیاج داشت، اسبی خریدم و به او
سرراهی داده و از او جدا شدم. از آن زمان تا امروز، از او خبري ندارم و نمیدانم چه بر سرش آمده است، نگرانی و اضطرابم از آن
بابت بود که در آستانۀ خروج از بصره، با هم قرار گذاشته بودیم که هر دو به بصره بازگردیم و اگر یکی از ما هنوز بازنگشته بود،
بسپارد، تا آن دیگري بعداً باخبر شود. و تاکنون هیچ خبري از او نرسیده بود. علی « عبدالرضا » گزارش احوال خود را بنویسد و به
صفحه 18 از 56
فاطمی
خطبۀ امام حسین(ع) براي اصحاب
جابر از امام باقر(ع) نقل کرده که فرمود: امام حسین(ع) پیش از شهادت به اصحاب خود فرمود: رسول خدا(ص) به من فرمود:
عراق برده میشوي و آن سرزمینی است که آن پیامبران و اوصیاي پیامبران با هم دیدار کنند « کربلاي » فرزندم! تو به زودي در
نام دارد تو را در آنجا به شهادت میرسی و نیز با تو جماعتی از یارانت که از شوق دیدار حقّ درد شمشیر و نیزه را حس « عمورا » و
نکنند به شهادت میرسند و این آیه را تلاوت فرمود: و فرمودیم! اي آتش! بر ابراهیم خنک و سلام باش 1 آن جنگ بر تو و بر آنان
نیز خنک و سلام خواهد بود. سپس تا آن زمان که خدا خواهد انتظار میکشم، آن گاه از زمین جدا شده همچون خروج
امیرمؤمنان(ع) و قیام قائم ما و حیات رسول خدا(ص) برآیم. سپس از نزد خدا گروهی آسمانی بر من فرود آیند که قبلًا به زمین
نیامدهاند و جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و سپاه فرشتگان بر من آیند. محمّد(ص) و علی(ع) و من و برادرم و همۀ آنان که خدا
برایشان منّت دارد در کجاوههاي پروردگار بر اسبان دو رنگی که از نورند و به کسی سواري ندادهاند فرود آییم. سپس
محمد(ص) پرچم خود را به اهتزاز در آورد و آن را با شمشیر خود به قائم ما بسپرد. سپس ما پس از آن تا خدا خواهد میمانیم.
سپس خدا از مسجد کوفه چشمهاي از روغن و شیر و آب بجوشاند. سپس امیرمؤمنان(ع) شمشیر رسول خدا(ص) را به من داده مرا
به شرق و غرب عالم برانگیزد به هیچ دشمن خدا نمیگذرم مگر که خونش را میریزم و هیچ بتی را نمینهم مگر که میسوزانم تا
به دیار هند درآیم و آن را بگشایم. دانیال و یونس [یوشع] نزد امیرمؤمنان(ع) آیند و گویند: خدا و پیامبرش راست فرمودند و خدا
با ایشان هفتاد نفر را به سوي بصره برانگیزد و آنان دشمنان خود را از پا افکنند و یک بار نیز به روم انگیزد و آن را برایشان
بگشاید. سپس هر جانوري که خدا گوشت آن را حرام فرموده میکشم تا بر زمین، جز پاکیزهها نمانند. و بر یهود و نصارا و دیگر
ملتها میپردازم و آنان را میان اسلام و شمیر، آزاد میگذارم هر که اسلام آورد بر او منت دارم و هر که اسلام نپذیرد خدا خونش
را بریزد و کسی از شیعیان ما نمیماند مگر که خدا فرشتهاي را نزد او فرستد تا خاك را از چهرهاش ببرد و همسران و منازلش را در
بهشت بشناساند. بر زمین، کور و زمینگیر و گرفتاري نمیماند مگر آن که خدا به برکت ما اهل بیت ناراحتی او را برطرف کند و
برکتها از آسمان بر زمین آید تا درختان، میوههاي خدا خواستۀ خود را سرشار آرند و میوه هاي زمستان را در تابستان و میوههاي
تابستان را در زمستان مصرف کنند و آن است فرمودة خداي متعال: چنانچه اهل کتاب ایمان آورند و تقوا پیشه کنند ما برکات
آسمان و زمین را برایشان بگشاییم، ولی تکذیب کردند و ما نیز ایشان را به اعمالشان گرفتیم. 2 سپس خدا به شیعیان ما کرامتی
بخشد که هیچ چیز بر زمین و در زمین برایشان پنهان نماند تا آن جا که یک نفر از ایشان اراده کند اخبار خود داند پس آنان را به
،( 1. سورة انبیاء ( 7 .484- آگاهی آنچه کنند خبر دهد. پینوشتها? برگرفته از: فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع) صص 486
. 2. سورة اعراف ( 21 )، آیه 69 . آیۀ 69
مهديگونه شدن
سید ابوالحسن مهدوي مقدمه هدف نهایی از خلقت انسان و آفرینش او، رسیدن به خداوند متعال و ملاقات اوست. این آخرین
مقصد است و میتوان آن را جواب فلسفۀ آفرینش جهان قرار داد. زیرا که جهان براي تأمین نیازهاي جسمانی انسان و نیز براي
وسائل و ابزار حرکت انسان به سمت خداي عزوجل است. پس همه چیز در این هدف نهایی خوابیده است. و منظور از لقاي او این
است که وقتی خداوند تبارك و تعالی داراي همه کمالات و صفات پسندیده است، و هر کمالی به نحو تامّ و مطلق دارد، پس کمال
انسان هم به این میشود که واجد همه این صفات و کمالات به شکل تام گردد، و در این صورت است که وجود چنین انسانی
صفحه 19 از 56
رنگ و صبغه الهی میگیرد و هم سنخ با او میشود، پس شایستۀ اتصال روحی با او میگردد، قلبش عرش رحمان میشود، و
فکرش یابندة وجود او به علم حضوري خواهد شد. البته واضح است که انسانی که به ملاقات او رسیده و همه صفات کمالیه را در
خودش جمع کرده، هرگز نمیتواند خدا شود زیرا یک صفت است که انسان نمیتواند از خود دور کند، بلکه به هر کمالی برسد
این صفت نقص در وجود او هست، که در خداوند متعال نیست، و آن صفت ممکنیّت و مخلوقیت است، زیرا که انسان ماهیتش
نسبت به وجود و عدم مساوي است، و هم میتواند موجود شود، و هم میتواند معدوم باشد. پس وجود لازمۀ ذات او نیست، و
امکان نبودن او هست، و در این صورت است که براي به وجود آمدنش احتیاج به خالقی دارد که وجود و هستیاش لازمه ذات او
باشد، و امکان عدم و نبودن در او راه نیابد و آن خداي واجبالوجود است. و لذا آن انسانهایی که به هدف نهایی و به همه
کمالات ربوبی دست یافتهاند، بالاخره نتوانستند صفت ممکنیّت (ممکن الوجود بودن)، را از خود بر کنند و دور کنند، زیرا هر
صفت کمالی را که آنها تحصیل و کسب کردند، هیچ ربطی به ابتداي خلقت آنها ندارد که زمانی وجود نداشتند، و بعد به وجود
است و وجودش حتمیّت ندارد، و الا میبایستی همیشه باشد. حال « ممکن الوجود » آمدند، و چیزي که نبوده و بعد به وجود آمده
این موجود، به هر کمالی که برسد، تأثیري در گذشته خویش ندارد، به این معنا که نمیتواند ابتداي خلقت خویش را از بین ببرد، و
بگوید من همیشه بودهام، و وجودم واجب است. پس این انسان به هر درجه و مقامی برسد، وابستگی ذاتی خویش را به پروردگار
نمیتواند از بین ببرد، و خود را مستقل از او کند، در حالی که خداوند متعال وابستگی به هیچ موجودي ندارد، و ذات وجود او
بینیاز از هر چیزي و مستقل از هر موجودي است: یا أیّها النّاس أنتم الفقراء إلی الله و الله هو الغنیّ الحمید. 1 اي مردم، شما به خدا
نیازمندید و خداست که بینیاز ستوده است. آري ممکن است آینه در اثر گرد و غبار، عکس جسمی که مقابلش قرار دارد را
درست نشان ندهد، اما آنجا هم که هیچ گرد و غباري نباشد و عکس تمام خصوصیات جسم را نشان دهد، بالاخره یک
خصوصیت از جسم مقابلش کم دارد، و آن این است که این عکس وابسته به جسم مقابلش میباشد، و از او ناشی میشود، و تابع
او در حرکت و سکون و رنگها است، ولی آن جسم وابسته به عکس داخل آیینه نیست و مستقل از اوست. مولاي ما و آقاي انس
و جان، جضرت بقیۀالله امام زمان(عج)، در توصیف ذوات مقدسه معصومین(ع)، میفرمایند: لافرق بینک و بینها إلّا أنّهم عبادك و
خلقک فتقها و رتقها و بیدك بدؤها منک، و عودها إلیک. هیچ تفاوتی بین تو (خداي سبحان)، و آن آیات الهی نیست مگر آنکه
آنها بنده تو و مخلوق تواند. فتق و رتق آن آیات به دست توست، آغاز آن آیات از تو و بازگشتش به سوي توست. توجه به
« إلّا » عبارت زیباي امام(ع)، ما را به یک نکته رهنمون میسازد، که از معصومین(ع)، به دو گونه تعبیر شده است: 1. قبل از کلمه
تعبیر به ضمیر مفرد مؤنث شده که مرجع آن، کلمه آیات و مقامات است که در عبارت قبل از آن در خود دعا آمده است. 2. بعد از
تعبیر به ضمیر جمع مذکر شده، و مرجع آن وجود مقدس و شریف آنهاست، و این دوگونه تعبیر کردن مطابق آیۀ شریفه « إلّا » کلمۀ
31 سورة بقره است: و علّم آدم الأسماء کلّها ثمّ عرضهم ثمّ علی الملائکۀ؛ 2 و خدا، همۀ نامها را به آدم آموخت؛ سپس آنها را بر
ثمّ عرضها علی الملائکۀ؛ و این شاید به این معنا باشد که معصومین(ع)، :« آن » و نفرموده است « آنها » فرشتگان عرضه نمود. فرموده
داراي دو جنبه و دو حیثیت هستند، یکی جنبه آیه بودن و نشانه بودن آنها براي خداوند متعال، که چون وجود نورانی آنها واجد
همه کمالات است، کاشفیت این انوار مقدسه و آیه بودنشان نیز تام است، و دقیقاً همه صفات خداوند را متجلی میسازند، از این
جهت چهارده معصوم(ع)، یک نور هستند، و به لحاظ اتحاد مکشوف (خداوند سبحان)، در کاشفیت یکی هستند، و در این صورت
ضمیر مفرد مونث براي همه آنهاست، که از این جهت وقتی آنها را نگاه میکنیم متعدد هستند، و چهارده نفرند. پس وقتی توجه
به مخلوقیت آنها میکنیم یعنی همان تفاوتی که با خداوند سبحان دارند، روح مطهر آنها را چهارده جسم، متفاوت و متعدد،
میبینیم، و در این صورت ضمیر جمع مذکر براي آنها میشود. پس اگر میگوییم هدف نهایی انسان رسیدن به خداوند متعال
است، منظور همین است که وجود او داراي همه کمالات خالق گیتی باشد، تا آیه تام الهی گردد، و وجودش تنها از نظر جسمی
صفحه 20 از 56
مخلوق و متعدد باشد، ولی از جنبه روحی هم سنخ با خداوند تبارك و تعالی باشد مگر از جهت ممکنیّت، که ارواح انسانها اگر
همه کمالات را هم تحصیل کنند، بالاخره زمانی نبوده و بعد به وجود آمدهاند، و این همان ممکنیّت آنهاست که در ذات آنها
نهفته، و امکان انقلاب ماهیت، و دگرگون شدن ذات آنها از ممکنیّت به واجبیّت وجود ندارد، زیرا که میبایست ابتدائیت براي
خلقت خویش را، از خود حذف کنند، تا در گذشته همیشه باشند، و حتی زمانی هم که نبودهاند، وجود داشته باشند، و این تناقض
صریحی است که محال است. دو تفاوت مهم وقتی میگوییم که انسان استعداد رسیدن به خداوند متعال در آفرینش او گذاشته
شده، و خلقت او در احسن تقویم است، و میتواند به آخرین درجه از کمال که یک ممکنالوجود (با حفظ صفت ممکنیت)،
توانایی رسیدن به آن را دارد، برسد، دو نکته مهم در صفت ممکنیت خوابیده، که در سایر صفاتی که یک موجود میتواند داشته
باشد نیست: 1. هر صفتی غیر از موصوف است مثلاً علمی که یک نفر دارد غیر از خود اوست، و همچنین قدرتش غیر از خود
شخص است، زیرا شخصی داریم که در ابتدا فاقد یک علم و یا قدرتی است، و سپس واجد آن علم و قدرت میشود. مثل دیواري
که رنگی را ندارد و بعد آن رنگ را پیدا میکند ولی صفت ممکنیت اینگونه نیست. زیرا وقتی گفتیم انسان صفت ممکنیت دارد
این صفت به خود انسان سرایت میکند، و هستی او را از ابتدا ممکنالوجود و مخلوق میکند، و امکان ندارد که اول انسان را بدون
صفت ممکنیت تصور کنیم، و سپس آن صفت را براي او قائل بشویم. پس اگر صفات دیگر، جداي از موصوف باشد و سرایت به
آن نکند، صفت ممکنیت چیزي جز موصوف ممکنالوجود، نیست، و منهاي موصوف، صفتی به نام ممکنالوجود ندارد. 2. هر
صفتی از صفات مخلوق غیر از صفت دیگر اوست، مثلًا مصداق علمی که در وجود هر کسی است، غیر از مصداق قدرت اوست، و
همینطور هر صفتی که دارد، 3 ولی صفت ممکنیت براي انسان باعث میشود که همه صفات انسان، رنگ ممکنیت پیدا کند، و
همه صفات، ابتدایی پیدا کند که قبل از آن نبوده است، و براي به وجود آمدنش محتاج به واجبالوجود میگردد، که منشأ خلق
آن صفات در ممکنالوجود گردیده است. زیرا وقتی موصوفی ممکنالوجود شد، و ابتدایی براي خلقت او فرض شد، حتماً همه
صفات او هم به تبع موصوف، ممکن میشود، و امکان ندارد که موصوف ممکن باشد، و زمانی موجود نبوده باشد، ولی صفات او
قدیم باشد؛ زیرا صفات یک شیء، همچون رنگ روي دیوار است، که امکان ندارد قبل از خود دیوار، رنگ روي دیوار موجود
باشد. از این رو تفاوت مهمی که صفت ممکنیت با سایر صفات دارد به این نکته میرسیم که انسان کامل، گرچه به ظاهر یک
تفاوت با واجبالوجود دارد، و آن ممکنالوجود بودن اوست، ولی در واقع همین یک صفت، آنقدر وسیع است که از یک طرف
سرایت به موصوف میکند، و آن را هم ممکنالوجود مینماید، و از طرف دیگر سرایت به همه صفات پیدا میکند، و همه صفات
او را ممکن میکند. زیرا در حقیقت این صفت صفتی در کنار بقیه او صاف نیست بلکه مبیّن آن است که همۀ صفات، مخلوق و
ممکن است. از این جهت، دست روي هر صفتی از صفات انسان کامل بگذاریم، مثل علم و قدرت او، ممکن است بگوییم از نظر
کمیت، حد و اندازة این صفات با حد و اندازه صفات واجب یکی است، ولی از نظر کیفیت، هیچگاه قدرت بینهایت مخلوق با
قدرت بینهایت خالق، مقایسه نمیشود، زیرا قدرت خالق از خود اوست، و همیشه بوده و قدیم است، ولی قدرت مخلوق از خودش
هیچ نیست، و تمامش از خالق و حادث است. همچنین صفات خالق منشأ صدور صفات مخلوق است ولی صفات مخلوق محل
ظهور و بروز صفات خالق میباشد، و از خود هیچ ندارد. پس هدف خلقت همه انسانها پیدا کردن همه صفات کمالیه است، که
منشأ آن در خالق عالم جلّ جلاله است. و این معناي لقاي خداوند متعال است که انسان میتواند آن را در همین دنیا تحصیل کرده
تا در آخرت برایش در بهشت تجلی کند. معانی لقاء الله در قرآن کریم، حدود بیست مورد، بحث لقاي پروردگار با تعبیرات
. گوناگون، مطرح شده است، که این تعداد آیه نشان دهندة اهمیت موضوع است 4 و در معنی آن سه قول اساسی وجود دارد: 1
گروهی از اهل عامه معتقدند که منظور از لقاي خداوند متعال، دیدن ظاهري او در روز قیامت است، اینها ادعا میکنند که در روز
قیامت پروردگار مجسم شده، و با چشم ظاهر دیده میشود. این نظریه هنوز هم در بعضی از کتب عامه که جدیداً به چاپ رسیده
صفحه 21 از 56
منعکس شده و بنده آن را دیدهام. فساد و بطلان این قول هم از نظر عقل و هم از نظر نقل واضح است. زیرا خداوند متعال به همان
دلیلی که در این عالم نمیتواند مجسم شود و الّا محتاج و ممکنالوجود میگردد، در عالم آخرت نیز دیده نخواهد شد، و کیفیت
دیدن چشم انسان هم در عالم دیگر عوض نمیشود تا اینکه بگوییم چشم ما در آنجا مجردات را هم میبیند، پس نه چشم ما
عوض میشود و نه خداوند مجسم میگردد. قرآن کریم از زبان حضرت موسی(ع)، چنین میفرماید: هنگامی که موسی به میعادگاه
ما آمد، پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: پروردگارا خودت را به من نشان ده، تا تو را ببینم. گفت: هرگز مرا نخواهی
انجام گرفته، دلالت بر تأکید نفی در مستقبل است و شامل همه زمانهاي آینده و از « لن » دید. 5 و نفی رؤیت در این آیه که با کلمه
جمله سراي آخرت میشود. 2. گروهی هم معتقدند که مراد از لقاء الله، لقاي رحمت پروردگار و ملاقات با پاداش و لطف اوست.
ولی این قول اولاً مخالف ظاهر آیه است، و نیاز به این دارد که کلمه رحمت یا مشابه آن را در آیه شریفه در تقدیر بگیریم، در
حالی که اصل بر عدم تقدیر است، و ثانیاً لازمهاش جهل یا عجز یا بخل پروردگار در اضافه کردن یک کلمه به آیه است، در حالی
که هیچ کدام از این موارد قابل قبول نیست. و ما در قرآن کریم آیهاي داریم که تصریح به ملاقات با پاداش و حساب خویش شده
است، و کلمه حساب حذف نشده است: إنّی ظننت أنّی ملاقٍ حسابیه ?فهو فی عیشۀٍ راضیۀٍ. 6 من یقین داشتم که به حساب خود
میرسم ?پس او در یک زندگی خوش است. 3. معناي سوم براي لقاء الله همان معنایی است که گفتیم انسان میتواند با استفاده از
امکانات و استعدادهاي نهفته در خویش، به عالیترین درجه معرفت، یعنی یقین در حد عینیت و دیدن با چشم دل، برسد، و در
نتیجه نفس او، به درجه اطمینان میرسد، و بالاترین سرمایه یک انسان هم همین است، در حالی که همین یقین کمترین چیزي است
که به انسانها داده شده است. 7 تفاوت مسایل طبیعی و ماوراء الطبیعه یکی از تفاوتهاي مهم بین مسایل طبیعی با مسایل غیرطبیعی
در این است که وقتی در مسایل طبیعی استدلال میشود، انسان فوري به مرحله یقین در حد یافتن با چشم دل میرسد. مسایل
ریاضی، فلسفی، منطق، مسایل فیزیک، و خواص ترکیبی داروها، همه از این قبیل است. ولی مسایل ماوراء الطبیعه آن وقتی که
استدلال بر آن کاملاً قوي و بدون شک و تردید اقامه گردد، تازه انسان به علم الیقین میرسد، و چون مطلوب با چشم سر دیده
نشده است، باز نفس انسان القاي شک و تردید میکند، و گاه این القائات شدید بعضی افراد را تا سر حد انکار پیش میبرد.
مسایلی از قبیل اعتقاد به وجود خداوند متعال، اعتقاد به وجود قیامت، اعتقاد به وجود نبوت انبیا، و امامت ائمه(ع)، همه از این قبیل
است. بیجهت نیست که حضرت ابراهیم(ع)، با اینکه ایمان به وجود قیامت داشت براي تحصیل اطمینان، از خداوند متعال خواست
که کیفیت زنده شدن مرده را به او نشان دهد 8و در سورة انعام فرمود: براي اینکه حضرت ابراهیم از یقینداران گردد، ملکوت
آسمانها و زمین را نشان او دادیم. 9 تعبیر زیبایی از مرحوم آیتالله انصاري همدانی(ره) از مرحوم آیتالله انصاري همدانی(ره)،
پرسیدند: آیا شما حضرت بقیۀالله(ع)، را زیارت کردهاید؟ ایشان در جواب نه فرمودند دیدهام و نه فرمودند ندیدهام بلکه فرمودند:
لو ترك القطا ما ازددت یقیناً. اگر حجاب (غیبت)، کنار برود بر یقین من چیزي افزوده نمی شود. کنایه از اینکه اگر آن حضرت را
با چشم ظاهر ببینم، به ایمان من افزوده نمیشود، و یقین من به ایشان در زمان غیبت، در حد عینیت و یافتن با چشم ظاهر است.
مقدمات لقاءالله گرچه خود لقاءالله تعالی امر غیراختیاري است، و کسی نمیتواند به اراده و تصمیم خویش، نفس وجود خداوند
متعال را به علم حضوري در خودش بیاورد، اما مقدماتی وجود دارد، که چنانچه انسان آنها را انجام دهد، امید است به نتیجه
مطلوب دسترسی پیدا کند. مقدمات اصلی را میتوان سه مطلب دانست: 1. تفکر بر روي آیات و نشانههاي خداوند متعال همان
دلیلهایی که براي اثبات توحید ذکر شده است، و نشانه هایی که از او در این جهان هستی وجود دارد. اگر مدتی روي آنها تفکر
شود، کمکم یقین انسان از علم و استدلال به مرحله عینیت و یافتن میرسد. قرآن کریم در آیاتی انسانها را تحریض و ترغیب به
تفکر بر روي آیات الهی میکند: إنّ فی خلق السّموات و الأرض واختلاف اللّیل و النّهار لا?یاتٍ لاُولی الألباب ?الّذین یذکرون الله
قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم و یتفکّرون فی خلق السّموات و الأرض... 10 مسلماً در آفرینش آسمانها و زمین، و در پی یکدیگر
صفحه 22 از 56
آمدن شب و روز، براي خردمندان نشانههایی است ?همانان که خدا را [در همۀ احوال] ایستاده، نشسته، به پهلو آرمیده یاد میکنند
و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند. همچنین تفکر در نفوس 11 ، تفکر در سرگذشت و عاقبت گذشتگان 12 ، تفکر در
مضامین آیات قرآن 13 ، نیز از موضوعاتی است که میتواند نتایج خوبی براي انسان به ارمغان بیاورد. 2. تهذّب و عمل صالح منظور
از تهذّب، وارسته بودن انسان از هر کاري ناشایسته، و مقصود از عمل صالح هر کاري است که از نظر عقل و شرع پسندیده باشد،
همان کارهایی که در قالب احکام پنجگانه واجب و مستحب ومباح و مکروه و حرام، بیان گردیده است. و انسان در عمل به آنها
به عبودیت خداوند متعال میرسد. خداوند سبحان امیدواران به ملاقات با خودش را سوق به انجام کارهاي پسندیده و شایسته
میدهد فمن کان یرجوا لقاء ربّه فلیعمل عملًا صالحاً 14 . پس هر کس به لقاي پروردگار خود امید دارد باید به کار شایسته بپردازد.
3. توسل براي رسیدن به لقاي الهی است، خاندانی که اول و آخر و معدن هر خیري هستند، و خود ارکان هدایت، و از حاملین علوم
قرآن بوده و واسطه براي نزول همه برکات و الطاف خداوندي میباشند، میتوانند هر کجا مصلحت و حکمت اقتضا کند، به اذن
الهی، دست کسی را گرفته و کمک نماید تا راه طولانی لقاءالله تبارك و تعالی را در مدت کوتاهی طی نماید. داستان محمد کاظم
ساروقی در زندگانی او آوردهاند که حضرت صاحبالزمان(ع)، با دستی که به سینه او کشیدند، او را عالِم به همۀ الفاظ و معانی
قرآن نمودند. به گونهاي که در حالی که سواد نداشت، اما تمام قرآن را از اول به آخر و از آخر به اول میخواند، تعداد آیات،
کلمات، حروف و حتی نقطههاي هر سوره را میدانست، هر قرآنی به او میدادند، و آیهاي را از او تقاضا میکردند، با یک بار باز
کردن قرآن، آن آیه یا در صفحه راست یا چپ وجود داشت، همچنین میدانست چه حرفی در کدام سوره نیامده یا هر یک از
حروف چند بار تکرار شده است و چیزهایی مشابه اینها را می دانست، و از اینها مهمتر آشنایی به خواص سورهها و آیات قرآنی
داشت، به گونهاي که میدانست چگونه به کمک آیات قرآنی تصرف در جهان هستی بنماید 15 . آري، امامی که خود حامل همۀ
16 هستند، میتوانند به اذن پروردگار واسطۀ اعطاي آن علوم به دیگري، به اندازة ظرفیت و مصلحت « و حملۀ کتاب الله » علوم قرآن
3. تنها خداوند است که ترکیب در او راه ندارد، و . 2. سورة بقره ( 2)، آیۀ 1 او، باشند. پینوشتها: 1. فاطر ( 35 )، آیۀ ، آیۀ 15
مصداق هر صفتی از او عین مصداق صفت دیگر، و همه صفات عین ذات واجب الوجود است، یعنی یک موجود واحد حقیقی
است که متصّف به همه صفات کمالیه است. 4. سورههاي: انعام( 6)، آیۀ 31 و 154 یونس ( 10 )، آیۀ 7 و 11 و 15 و 45 رعد
13 )، آیۀ 2 کهف ( 18 )، آیۀ 110 عنکبوت ( 29 )، آیۀ 5 روم ( 30 )، آیۀ 8 سجده ( 32 )، آیۀ 10 فصلت ( 41 )، آیۀ 54 فرقان )
،( 25 )، آیۀ 21 کهف ( 18 )، آیۀ 105 عنکبوت ( 29 )، آیۀ 23 بقره ( 2)، آیۀ 46 و 223 و 249 هود ( 11 )، آیۀ 29 انشقاق ( 84 )
6. سورة الحاقه ( 69 )، آیۀ 20 و 21 : من یقین داشتم که (قیامتی در کار است و) به حساب اعمالم : 5. اعراف ( 7)، آیۀ 143 . آیۀ 6
به مردم ؛« ما اوتی النّاس اقلّ من الیقین » :( میرسم او در یک زندگی (کاملًا) رضایتبخش قرار خواهد داشت. 7. عن الصادق(ع
8. بقره ( 2)، آیۀ 260 : و إذ قال ابراهیم ربّ ارنی کیف تحی ( چیزي کمتر از یقین داده نشده است. (اصول کافی، ج 2، ص 52
الموتی قال اولم تؤمن قال بلی و لکن لیطمئنً قلبی. 9. انعام ( 6)، آیۀ 75 : و کذلک نري ابراهیم ملکوت السّموات و الأرض و لیکون
من الموقنین. 10 . آل عمران ( 3)، آیۀ 190 و 191 و نیز به همین مظمون: رعد ( 13 )، آیۀ 3 نحل ( 16 )، آیۀ 10 و 11 و 69 روم
. 11 . سورة روم ( 30 )، آیۀ 8 . 30 )، آیۀ 21 زمر ( 39 )، آیۀ 42 جاثیه ( 45 )، آیۀ 13 فصلت ( 41 )، آیۀ 53 حشر ( 59 )، آیۀ 21 )
15 . به . 14 . سورة کهف ( 18 )، آیۀ 110 . 13 . سورههاي نحل ( 16 )، آیۀ 44 فصلت ( 41 )، آیۀ 53 . 12 . سورة اعراف ( 7)، آیۀ 176
تعبیر حضرت آیتالله خزعلی (دامت برکاته)، که محمد کاظم را از نزدیک ملاقات نمودهاند. 16 . محدث قمی، مفاتیح الجنان،
زیارت جامعه.
گلبانگ